آدولف داسلر؛ داستان زندگی بنیانگذار شرکت آدیداس
آدولف داسلر (بنیانگذار آدیداس) در 3 نوامبر سال 1900 در شهر کوچک هرتسوگن آوراخ آلمان متولد شد. مادرش لباسهای مردم را میشست و او و خواهران و برادران هروقت میتونستند بهش کمک میکردند. اونها رو به عنوان پسران لباسشور شهر میشناختند. اما این آدولف داسلر رو آزار نمیداد چون همیشه جذب شغل پدرش میشد. او چند سالی بود که کسب و کار خانوادگی نساجی رو تعطیل کرده بود تا در یک کارخانه به عنوان کفشدوز کار کنه. براش سخت بود که شغل خانوادگیش رو از دست بده، اما اگر این طور نبود او هرگز موفق به ایجاد شرکت آدیداس (یکی از معروفترین برندهای دنیا) نمیشد.

آدولف داسلر همیشه عاشق ورزش بود و استعداد خوبی هم در آن داشت. نه فقط یک یا دو ورزش، بلکه دومیدانی، اسکی، فوتبال، فوتبال آمریکایی، بوکس و … .
او هرچیزی که به ورزش مربوط میشد را دوست داشت؛ اما یه چیزی همیشه آدولف رو آزار میداد، کفش ها. در نظر بگیرید که سال 1918 بود و در آن زمان کفش ها فقط کفش بودند. به نظر او پوشیدن یک کفش هم برای دو میدانی و هم فوتبال کار اشتباهی بود، چون دو ورزش کاملا متفاوت بودند. و اینطوری بود که او تصمیم گرفت دنیای ورزش را متحول کند؛ با خلق کفش های حرفه ای که باعث بهبود عملکرد ورزشکار میشد. متاسفانه با شروع جنگ جهانی اول ایده او متوقف شد و به جنگ اعزام شد.

آدولف داسلر حتی 18 سالش نشده بود که به جنگ رفت. و آنجا جایی بود که تصمیم گرفت بقیه عمرش را چگونه زندگی کند، و تصمیم گرفت دیگه هرگز حتی یک لحظه از عمرش را برای انجام کارهایی که دوست نداشت هدر ندهد. پس وقتی برگشت اتاق لباسشوری مادرش رو به کارگاه کفش تبدیل کرد. و همراه دوست صمیمیش اولین دستگاهشان را از دوچرخه ساخت؛ چون در آن زمان آلمان در رکود اقتصادی بود. آن زمان یکی از سختترین دوره های زندگی آدولف داسلر بود چون واقعا نمیدونست کاری که داره میکنه درسته یا نه؛ آیا موفق خواهد شد؟ و ایده اش کار خواهد کرد؟ اما این همان چیزی بود که او بهش اعتقاد داشت و کاری بود که هدف او بود.

یکی از اولین کفش های آنها برای دو استفاده میشد. او انواع مختلفی از مواد اولیه از چرم کانگورو تا پوست کوسه را امتحان کرد، اما در پایان روی چرم گاو تمرکز کرد و با دست میخهایی را به قلابهای کف کفش وصل کرد. وقتی اون رو به مردم نشان داد خیلی مسخرهش کردند وگفتند که ارزش نداره. آدولف داسلر حرفاشون رو نادیده گرفت و به محصولش ایمان داشت و به کارش ادامه داد. خوشبختانه برادرش او رو درک کرد و بهش پیوست؛ چون او در تجارت و بازاریابی ماهر بود و سپس آنها کارخانه کفش ورزشی برادران داسلر که بعدها با برند آدیداس مشهور شد را ایجاد کردند.

در سال 1936 با شروع المپیک آلمان آدولف داسلر به همراه برادرش فرصت مناسبی برای نشان دادن کفش هایشان به دنیا پیدا کردند. چیزی که ورزشکاران به آن نیاز داشتند. آنها ورزشکارانی از سراسر دنیا را به کفش هایشان مجهز کردند تا در صحنه جهانی دیده شوند. نمایش کفشها جواب داد؛ بسیاری از آن ورزشکاران به مرحله پیروزی رسیدند و از کفشهای آنها راضی بودند. کفش های آدیداس به صحنه جهانی رسید، وقتی جسی اوونز آمریکایی با کفش های آنها موفق به کسب 4 مدال طلای پیاپی شد. تا پیش از این دنیای ورزش هرگز چنین کفش هایی را ندیده بود و سفارشات شروع شد. اما درست همان وقتی که آنها کارخانه جدیدشون رو افتتاح کردند و درحال گسترش کارشون بودند، جنگ جهانی دوم شروع به تغییر دادن همه چیز کرد.

برای زنده نگه داشتن کسب وکارشان، آنها را برای پیوستن به حزب کارگران ملی تحت فشار قرار دادند که اگر مانع میشدند همه چیز رو از دست میدادند و بیش از 100 کارگری که داشتند رو باید اخراج میکردند. او واقعا ناراحت بود.
چیزیکه همیشه برای آدولف داسلر اهمیت داشت ورزش و قابلیت آن در جمع کردن ملیت های دیگر در کنار هم بود. نه جنگهایی که خانواده ها و مردم را از هم جدا میکرد.
او و برادرش به جنگ اعزام شدند، اما برخلاف برادرش، او برای رسیدگی به کارها زودتر برگشت. آنها سعی کردند این دوری را از طریق نامه مدریت کنند. اما برادرش احساس کرد که او به خوبی از عهده کار برنمیآید و اغلب باهم درگیر بودند. سرانجام بعد از بازگشت برادرش از جنگ تصمیم گرفتند راهشون رو از هم جدا کنند و دیگه باهم حرف نزدند. او با شرکتش به یکی از بزرگترین رقبای آدیداس تبدیل شد… پوما.

با اعلام آمادگی ایالات متحده برای کمک به آلمان بعد از جنگ، آنها مواد اولیه را برای آدولف داسلر فراهم کردند تا بتونه به کارش ادامه بده. او نیروی کار، مواد اولیه و روحیه خلاقانه خودش رو داشت، اما هنوز نامی برای کفش هایش انتخاب نکرده بود. او میخواست اون رو با دو حرف اول اسمش و سه حرف اول نام خانوادگیش نامگذاری کند، اما آن نام قبلا گرفته شده بود. پس هنگام ثبتنام تصمیم گرفت که یک “ای” بین آنها اضافه کنه، و شرکت کفش ورزشی او رسما آدیداس نام گرفت. این نام مناسب بود چون قبلا اسم مستعارش ادی بود. برای لوگو، به یاد آورد که آنها یک کفش با سه نوار در کنارش به منظور استحکامش، تولید کرده بودند، با خودش گفت که این بهترین علامت برای نشان دادن خلاقیت ما به عنوان یک برند تجاری برای محصولات آدیداس است، که بعدها به سه نوار معروف تبدیل شد.

در طول سالهای بعد آنها همیشه در حال توسعه فناوری های جدید و امتحان ایده های نو بودند. حتی با ارتوپدها صحبت کردند و سعی کردند با خود ورزشکاران در ارتباط باشند تا بفهمند تغییرات را دوست داشتند یا خیر. و آدولف داسلر فکر میکند این چیزی بود که آنها رو از بقیه شرکت های رقیب جدا میکرد. شرکت آدیداس به آنچه مردم میخواستند گوش میداد و با هم ایده ها را برای بهتر شدن ورزش به واقعیت تبدیل کردند. افرادی مثل محمدعلی و تولید چکمه های بی نظیر بوکس، یا کفش های تنیس استن اسمیت که بعدا به نمادی از مد تبدیل شدند به دنیا نشان داد که یک کفش مناسب همه نیست.

کفش ها، ورزشکاران، رقابتهای ورزشی و تجارت، بخشی از زندگی آنها بودند و یکی از دغدغه های آدولف داسلر نزدیک کردن مردم به یکدیگر بود و همین مورد شرکت آدیداس را تبدیل به یکی از پیشگامان زمان کرد.
آنها اعتقاد دارند کفش هایشان چیزی بیش از یک ابزار هستند و نمادی از نبوغ نسل ها، و معتقدند عزم راسخ هرگز تسلیم نمیشود.
