شکستها مرا تبدیل به یک میلیاردر کردند – داستان موفقیت جکما (موسس علیبابا)
وقتی که به تجارت الکترونیک فکر میکنیم، اولین چیزی که به ذهنمون میرسه آمازون یا ebay است. اینها معروفترین سایتها برای خرید آنلاین هستند. اما یک غول اینترنتی دیگه وجود داره که خیلی بیشتر از آمازون یا ebay طرفدار داره… علیبابا
این سایت نسخه چینی آمازونه. اما شباهتهایی به ebay و paypal هم داره. با داشتن بیش از 500 میلیون کاربر در ماه، بزرگترین وبسایت تجارت الکترونیکی در دنیاست. موسس این کسب و کار اینترنتی، جَکما است و داستان موفقیتهاش واقعا حیرتانگیزه. اکثر کارهای او با شکست مواجه شده. و شکستهایش واقعا خجالتآور بوده. وقتی که در مورد یک میلیاردر اینترنتی صحبت میکنیم، ممکنه به یک نابغه فکر کنید که از سنین پایین با کامپیوتر و اینترنت آشنا شده و در نهایت یک ایده منحصر به فرد او را به یک ثروتمند تبدیل کرده است. اما جکما اینطور نبود. چون وقتی علیبابا رو شروع کرد. هیچ تجربهای در مورد کامپیوتر نداشت، چه برسه به اینترنت. اما تفاوت او با بقیه در این بود که تواناییه یادگیری از شکستهاش و تلاش دوباره رو داشت. شاید شما شکست سختی رو پشت سر گذاشتین. اما مطمئن باشید جکما بدتر از اون رو تجربه کرده. اولین شکست او با ناکامی در فارغالتحصیلی از دبستان شروع شد. که بالاخره بعد از سه بار امتحان دادن موفق شد. اما این فقط اولش بود. بعد از اینکه از مدرسه فارغالتحصیل شد، برای رفتن به دانشگاه تلاش زیادی کرد. او سه سال در آزمون ورودی رد شد، و نتونست وارد دانشگاه بشه. جالب اینجاست او حتی از مدرسه کسب و کار هاروارد درخواست پذیرش کرد. نه یکبار یا دوبار، بلکه 10 بار. و حدس میزنید چه اتفاقی افتاد؟ او هر دفعه رد میشد.
هرکس دیگهای جای او بود خیلی زود تسلیم میشد. اما جک اینکارو نکرد. فکرش رو بکنید سه سال برای وارد شدن به دانشگاه تلاش بکنید، اما همه تلاشهاتون با شکست مواجه بشه. در همان زمان جک دنبال کار میگشت. او برای اداره پلیس محلی درخواست داد. فکر کنم میتونید حدس بزنید که چه اتفاقی افتاد … بله، او پذیرفته نشد. به گفته خودش او برای 30 شغل متفاوت درخواست داد، اما تکتکشون ردش کردن، که بدترینشون تلاش برای کار کردن در KFC بود. از بین 24 متقاضی که برای مصاحبه اومدن، 23 تاشون پذیرفته شدند. جکما تنها کسی بود که قبول نشد.
فکرش رو بکنید چی به سرش اومده. فقط تعداد دفعاتی که رد شده رو حساب کنید. به نظرم دلیل کافی برای تسلیم شدن رو داشته.
خوشبختانه او تونست به دانشگاه بره و فارغالتحصیل بشه، و همون موقع تونست یک کار به عنوان معلم پیدا کنه.البته حقوقش زیاد نبود. یعنی 10 دلار در ماه حقوقی نیست که شما انتظارش رو دارید … بله درست شنیدید، 10 دلار هر ماه، نه هر ساعت.
چون حقوقش کافی نبود، جک سعی کرد در کنارش کسب و کار دیگری داشته باشد، اما متاسفانه موفق نشد. او فقط پشت سر هم شکست میخورد.
در سال 1995 جک به آمریکا سفر کرد. جایی که با اینترنت آشنا شد. تا به حال چیزی مثل این رو ندیده بود و براش مثل شعبده بود. او تقریبا نمیدونست کامپیوتر چیه. اما خیلی زود به پتانسیل اینترنت پی برد. سعی کرد با جستجو کردن، چیزی در مورد چین پیدا کنه. اما نتونست حتی اطلاعات کلی رو پیدا کنه. در این زمان تصمیم گرفت china yellow page رو بسازه. تا چین رو به مردم جهان، در این دنیای جدید اینترنت بشناسونه. در مقایسه با کارهای قبلیش که با شکست مواجه شده بود، این یکی خیلی موفق بود. و بالاخره شروع به پول درآوردن کرد. اما بلندپروازیهای جک به اینجا ختم نمیشه. او فهمید که آینده کسب و کار در اینترنت است. سپس در سال 1999 یک وبسایت دیگه درست کرد، و اسمش رو گذاشت Alibaba.com . او این اسم رو انتخاب کرد، چون به یاد آوردنش راحت بود، و اولین وبسایت چینی در دنیای تجارت الکترونیک بود.
اما همه چیز به این راحتی که فکر میکنید نبود. مردم در واقع نمیدونستن اینترنت چیه، در نتیجه بهش اعتماد نداشتن. برای اینکه مردم رو متقاعد کنند که علیبابا مکان قابل اعتمادی برای خرید و فروشه، خودشون شروع کردن به خرید چیزهایی که برای فروش گذاشته شده بود. این زمانی بود که موفقیتهاش شروع شد. چون وقتی مردم فهمیدند که میتونن چیزهایی که لازم ندارند رو از طریق علیبابا بفروشند، بیشتر عضو شدند و علیبابا به سرعت معروف شد. با وجود همچین رشد سریعی، علیبابا در سه سال اول به سوددهی نرسیده بود. مخصوصا وقتی حبابِ دات کام در 2001 ترکید، مردم اعتمادشون رو به شرکتهای اینترنتی از دست دادن. و خیلیهاشون ورشکسته شدند. خوشبختانه علیبابا سرپا موند و بعد از اون شرکت رشد قابل توجهی داشت.
این شرکت الان تقریبا 500 میلیارد دلار ارزش داره، و انتظار میره که تا سال 2020 به یک تریلیون دلار برسه. ارزش خالص داراییهای جکما تا الان 41 میلیارد دلار برآورد شده است.
نکته این داستان اینه که تا زمانی که تسلیم نشید شکست نمیخورید. جک همیشه به تلاش کردن ادامه داد. او زمانی که نتونست وارد دانشگاه بشه، تسلیم نشد. او هربار که درخواستش برای کار رد شد، تسلیم نشد. در حقیقت او علیبابا را در 35 سالگی شروع کرد. پس اگر 25 سالتونه و کاری دارید که ازش متنفرید، هیچ وقت فکر نکنید که برای شما خیلی دیره. به خاطر داشته باشید شکست یک انتخابه. تا زمانی که به حرکت ادامه دهید، شما بازنده نیستید، و سرانجام موفق خواهید شد.
حالا نوبت شماست… چی فکر میکنید… بدترین شکست شما چی بوده؟ با ما به اشتراک بگذارید.